سه‌شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۶

آنقدر فریاد می کشم تا صدایم خش بیفتد ، گلویم به هم بفشارد تا که مدتی صدایی از آن برنیاید.
حالا هرچه بگویم، او نخواهد شنید. پس آسوده می گویم آنچه در سکوتم خفه شده .
کلامی بی صدا در خفقان را بارها به سکوتی سیاه از ناگفته ها ترجیح می دهم.

هیچ نظری موجود نیست: