سه‌شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۶

ماه و خورشيد خليج

توشهر دوبی -که درحقیقت یه بیابون بوده کناردریا- برای اینکه بشه با منابع طبیعی ارتباط برقرارکرد،اغلب باید یه کم تلاش کرد! البته لابلای برج های سربه فلک کشیده،کمابیش لکه های سبز رنگ به چشم میخورند و یا با صرف یه کم زمان میشه آدم خودشو کنار دریا برسونه. تو محله ای که من زندگی میکنم هم هنوز اینقدردرخت هست که بشه صبح زود قبل از شروع به کارکردن ساختمان های درحال ساخت،صدای پرنده شنید...
ولی جدااز همه صورت های ماشینی این شهر،یه فضایی که من را تحت تاثیر خودش قرار می ده،صحنه غروب آفتاب و تصویر ماه تو آسمونه.جلوه های بی نظیر ماه ازهلال شب اول تا ماه کامل چنان تاثیرگذاره که حس میکنم می تونم ازطریق این روزنه خودم را از لابه لای روزمرگی هام بکشم بیرون. اغلب شب ها دقیقه ها بهش نگاه می کنم.
(بارها از این صحنه عکاسی کردم ولی در نهایت عکس هام خیلی ازحس واقعیش به دور بودند،این عکس ها رو از روی عکسهایی گرفتم که به مناسبت ماه رمضان تو نمایشگاه امیریتس مال به نمایش گذاشته بودند.)

دوشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۶

پیغام

باز هم یک فضای جدید:
پیغام می فرستم ،
پیغام فقط به قصد پیغام،
بی هیچ انتظاری برای دریافت جواب.
تو این عصر الکترونیکی که امکان هرارتباطی روز به روز بیشتر و بهتر میشود،هنوز هم این امکان هست که به ماهیت ارتباط کمی سوررئال نگاه کرد…

جمعه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۶

لحظه بیداري

فضاهای ذهنی متفاوت ومتناقض یکی یکی جای خودشان را با هم عوض می کنند.
گاهی این فضاها پراست از شوروحرکت و گاهی پراز رخوت وسکون.
گاهی ازجنس انگیزه و امید برای رفتن به بالاترین نقطه و گاهی از جنس ضعف و ترس ،ناتوان از برداشتن کوتاه ترین قدم... شاید همه این فضاهای دوتایی خیلی شبیه به ریتم طبیعت باشد و طبیعی به نظر برسد،ولی آنچه مساله رامبهم میکند،صادق نبودن آنهاست.اینکه نتوانی به هیچ کدوم اعتماد کنی...
بینابین این فضاها میگردم و می گردم به دنبال راستین ترین فضا.
فضایی که با کمترین وابستگی به عاملی از بیرون،فضای واقعی من باشد.
...
به تازگی آینه ای پیدا کرده ام که با نگاه کردن در آن میتوان فضای ناخودآگاه راستین ذهن را دید.
با اینکه شانس زیبا بودن این تصویر همیشه زیاد نیست،ولی صادق بودن و شفاف بودنش آن را به مراتب زیبا می کند.
لحظات ابتدایی بیدارشدن از خواب،مثال عینی از فضای آگاهی وبیداری مطلق ذهن است.فضایی برآمده از ناب ترین اعماق ناخودآگاه ذهن با کمترین درگیری با دنیای بیرون.

پاگرد

هرروز به قصد صعود از چندین پله بالا می روم.گاهی اوقات چیزی جا می گذارم ومجبور می شوم قسمتی از مسیر را به سمت پایین برگردم.چیزی که ضامن تداوم این حرکت های بالا و پایین است،فضای پاگرد پله است:
چند لحظه مکث، یک نفس تازه ، نگاهی به بالا یا پایین ، گاهی تغییر جهت ودر نهایت حرکت دوباره.