سه‌شنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۶

چند تا چهره متفاوت از همکاران جدیدم

من از ژاپنی ها می ترسم.
تو عمرم تاحالا چند تایی از اون ها رو بیشتر ندیدم ولی نمیدونم چراته ذهنم ازشون می ترسم . قبلا هیچ وقت نمی تونستم فرق بین این چشم بادومی ها رو ازهم تشخیص بدم و برام همه چینی، ژاپنی ، کره ای و فیلیپینی ، ژاپنی محسوب می شدند.تو دوبی فلیپینی خیلی زیاده.ولی ژاپنی به ندرت دیده می شه.الان می دونم که فلیپینی ها کدومن و اصلا هم ترس ندارن ! یه آقای ژاپنی تو شرکتمونه.چند بار از دور دیدمش .جلوش دست و پامو جمع می کنم ...

تو بخشی که من کارمی کنم ، چند تا میز آن طرف تر، یک آقایی هست که روز اول که من را دید آمد سر میزم که خودشو به من معرفی کنه.گفت :
?my name is farid, nice to meet you.where are you from
منم خودمو بهش معرفی کردم.و چون اسمش فرید بود و قیافش هم کاملا عین پسر ایرونی های 12 بود ، ازش پرسیدم که اهل کجاست.
یک کم مکث کرد و گفت : . I was born in Iran
لبخندی زدم و بهش گفتم حدس می زدم که انگار این جمله به مذاقش خیلی خوش نیومد !!!
پیش خودم گفتم حتما از اون دسته بچه هایی بوده که خارج از ایران بزرگ شده و فارسیش خوب نیست...
یک ساعت بعد تلفنش زنگ خورد و با صدای بلندی که انگار یادش نبود من اونجام شروع کرد به فارسی صحبت کردنی که یک دلال سر چهار راه جمهوری حرف می زنه.
کلی جا خوردم.از اون روز به بعد هم من را میبینه سعی میکنه چشماش تو چشم من نیفته .

26آبان 86

هیچ نظری موجود نیست: