دوشنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۹۱

آهستگی

مامان کمتر کار خونه رو به من می سپرد . همیشه می گفت تا مونا بیاد به خودش بجنبه من تموم کردم رفتم سر کار بعدی . کلا همه تو دوست و فامیل می گفتن که اسلو موشنم . ولی خوب تعریف اونا یه جور صفت منفی بود . اینکه بالاخره بزرگ میشه و شوهر می کنه و مجبوره بجنبه و فرز بشه !
تنها زندگی کردم ، شوهر هم کردم ، فرز هم شدم . ولی هنوز که هنوزه سریع و فرز بودن بزرگ ترین درد منه . نه اینکه نتونم کاری رو تند انجام بدم . اغلب اوقات مجبورم و انجام می دم ولی انگار قانون شکنی می کنم . قانون طبیعی مونا بودن را زیر پا میذارم . خستگی بعدش به شدت من رو با خودم بیگانه می کنه . از کاری که می کنم نمی تونم لذت ببرم چون طبیعتم تند نیست ، بخوام تند باشم باید بزنم رو دور تند . بعضی ها اصلا ورژنشون تنده . عین فرفره . عین آزاده که بگی ف و تمام خونه رو تو ایکی ثانیه مثل دسته گل می کنه . من آدم سر فرصتی هستم . غیر از این باشه لذت نمی برم . استرس می گیرم .

داشتم فکر می کردم که به یه مسافرت احتیاج دارم . بعد دیدن نه ، فقط به یه کم وقت برای آهستگی نیاز دارم و بس .

چهارشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۹۱

نوروز


از در خونه که وارد می شی ، بوی سنبل می زنه زیر دماغت . گل نیم وجبی سر سفره چه حسی داده به نوروز ما . از دکان کوچکی که توی بیمارستان ایرانی ها هست خریدیمش ، سه روز پیش . پر بود از غنچه های فسقلی . الا اللهی خریدمش و واقعا فکر نمی کردم گل کنه . صبح نوروز دیدم نصفشون باز شدن و امروز هم کاملا داره بهمون می خنده و عطر افشانی می کنه .

سی و سه سال عمرم هیچوقت با سمنو صنمی نداشتم . همیشه میذاشتیم سر سفره که فقط باشه . نمی دونم امسال چرا اینقدر به مذاقم خوش اومده . سمنوهای دوبی قلابی اند و خوشمزه یا من سلیقه ام عوض شده ؟ بگذریم . هی رفتم و اومدم و بهش ناخنک زدم . ظرفش نصفه شده سر سفره . اینجوری به نظرم طبیعی تره . نمایشی نیست . اوقاتمو را شیرین کرده . . .

چند وقت بود این ور اونور دنبال یه رومیزی با حس و حال میگشتم برای سفره هفت سین . هوس کرده بودم یه رومیزی بخرم . یا من درست نگشتم و یا اونی که دلم می خواست تو مغازه ها نبود . وقتی می خواستم سین ها رو بچینم روی میز یاد کشوی روتختی هام افتادم . همین جوری یه سری زدم بهش . یه رومیزی پیدا کردم که دفعه آخر مامان تو ایران بهم داده بود . روش قیطون دوزی داره با طرح بته جقه و جنسش یه کتون خیلی دوست داشتنیه . به کلی از یاد برده بودمش . یادم باشه وقتی یه چیزی می خوام قبل از اینکه تو در و بازار بیفتم دنبالش اول به ته دلم یه سرک بکشم . راحت تره . صادق تره .

دیروز یه مرخصی نصف روزه به خودم دادم . با گِرگِی و مهبد رفتیم ناهار بیرون . بعدش تا خروس خون کار می کردم و امروز هم ادامه اش . فردا شب تحویل پروژه دارم . این هم یکی دیگه از بدی های ایران زندگی نکردنه ، اینکه نوروز هم یه روزه مثل همه روزهای کاری دیگه . قرار تحویل کار رو هم که یه ایرونی تنظیم نکرده که حالیش باشه 22 مارس نوروزه و حس کار کردن نیست .

این غرغر نیست . بیان واقعیته . اینکه یادم بمونه کجای کارم . چی رو دادم و چی گیرم اومده . چی به چی می ارزه . امسال کمتر دلم هوای ایران و کلیشه های عید رو داشت . حس می کنم بزرگ تر شده ام . شاید هم به خاطر کانون کوچیک خانواده ای که پارسال پا گرفت . حضور گِرگِی و مهبد ته دلم رو قرص می کنه .

نوروزتان سبز .

پنجشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۰

اضطراب

اتاقک پله های فرار ،
دود سیگارهای بی انتهای دم به ساعت
وتاپ تاپ قلبی که با دلهره می خوابد و با کابوس بیدار می شود

ابوظبی ، دم دمای عید

دعا

یه سینه پر ازعشق
یه مشت پر از صبر
یه دل لبریز از بی نیازی
یه سر پر از امید
یه بغل پر از استقامت

می فرستم پیشاپیش برایت
عیدی ،

و چشم به راهت می مانم .
آهای مردم دنیا ، آهای مردم دنیا ،
گله دارم گله دارم
من از عالم و آدم گله دارم گله دارم

آهای مردم دنیا ، آهاااای مردم دنیا ، گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم
گله دارم
گله دارم

شما که حرمت عشقو شکستین
کمر به کشتن عاطفه بستین
شما که روی دل قیمت گذاشتین
که حرمت عشقو نگه نداشتین

آهای مردم دنیا ، آهای مردم دنیا
گله دارم ، گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم ، گله دارم

فریاد من شکایت یه روح بیقراره
روحی که خسته از همه ، زخمی روزگاره

گلایه من از شما حکایت خودم نیست
برای من که از شما سوختم و گم شدم نیست

آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم

***

هر چند که بارها و بارها و سالها و سالها از عالم و آدم بریده باشی و سعی کرده باشی به واقعیت تنهایی خو کنی
هر چقدر هم که به خودت یاد داده باشی که مسوولیت بار تنهایی و دردهایت را خودت بپذیری و سر هیچ کس و هیچ جا خالی نکنی ،

بازهم میشه این ترانه رو زیر لب زمزمه کرد و دلت رو با گله گزاری از آدما و دنیا و خدا خنک کرد .


شعر : اردلان سرفراز
با صدای داریوش