شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۶

ظرف سفالی یکی از گلدون هام دیگه براش تنگ شده بود .
دیروز یک گلدون بزرگتر و یک کیسه خاک خریدم .
امروز از صبح که بیدار شدم هزارتا کارعقب افتاده داشتم . ذهنم تو این گیر و دار اول تو فکر گلدونم بود .
خاکش رو عوض کردم و حالا دیگه تو زندگی هیچ گره باز نشدنی وجود نداره .
دلم آروم گرفته (:

هیچ نظری موجود نیست: