شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۶

بدرود

خداحافظ ، خداحا ف ظ ، خدا ف ظ ...
...

آخرین لحظه هایی که مهمان مسافر می خواد از پیشت برگرده ، آدم دلش می خواد این قدر این واژه را کش بده ، شاید بشه رفتنش به تاخیر بیافته ...
این بدرود ها و جدایی ها و سکوت بعدش هر کدوم انگار یه تیکه ازم می کنه .
دردش چند لحظه کوتاهه و جای زخمش زود خوب میشه ...
بدنم مقاوم شده .


هیچ نظری موجود نیست: