سه‌شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۷

آی آدم‌ها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یك نفر در آب دارد می‌سپارد جان.
یك نفر دارد كه دست و پای دائم می‌زند،
روی این دریای تند و تیره و سنگین كه می‌دانید.
آن زمان كه تنگ می‌بندید،
بر كمرهاتان كمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یك نفر در آب، دارد می‌كند بیهوده جان قربان!

آی آدم‌ها كه بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره، جامه‌تان بر تن؛
یك نفر در آب می‌خواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته می‌كوبد،
باز می‌دارد دهان، با چشم از وحشت دریده،
سایه‌‌هاتان را ز راه دور دیده،
آب را بلعیده در گود كبود و هر زمان بی‌تا بیش افزون،
می‌كند زین آب‌ها بیرون،
گاه سر، گه پا.
ای آدم‌ها!
او ز راه دور این كهنه جهان را باز می‌پاید،
می‌زند فریاد و امید كمك دارد؛
آی آدم‌ها...
گزیده ای از قطعه " آی آدمها "
نیما یوشیج

هیچ نظری موجود نیست: