یکشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۷

به یاد قصه های خاله جون

یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود ، لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود .
گیسشون قد کمون رنگ شبق ، از کمون بلند ترک ، از شبق مشکی ترک .
زار و زار گریه می کردن پریا ، مثل ابرای باهار گریه می کردن پریا .
...

اگه یاد اون دوران خردسالی افتادین که شب ها به عشق شنیدن قصه می رفتین تو رختخواب ، و یا دلتون برای صدای شیرین و مهربون مامان بزرگ یا پدر بزرگ یا هر کی که تو بچگی دقایق قبل از خوابتون رو با صداش براتون شیرین می کرد تنگ شد ،
کافیه یکی از ترانه های داستانی احمد شاملو را با صدای آسمانیش گوش بدین ...
بعد خیلی ساده می فهمین که چرا این همه از قدرت شاملو تو وادی فولکلور خوانده ایم و شنیده ایم ...

قصه پریا دخترای ننه دریا ، یکی از زیبا ترین و مستحکم ترین ترانه هایی است که تو هر بار خواندن ویا شنیدنش میشه یه معنا یا حس جدید کشف کرد . . .

هیچ نظری موجود نیست: