دوشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۶

وقتی قراره یه میخ بره تو دیوار...

یادته وقتی می رفتیم باهم پاتیناژ یه آقای میانه سالی بود کچل، که خیلی فیگوراتیو اسکیت می کرد؟
یادت می آد می گفتیم چی میشد این پسر بچه عرب های پررو که خیلی وحشیانه اسکیت می کردند تو پیست نبودن؟ یادته یکیشون من رو چه جوری پرت کرد رو زمین؟
یادت میاد می گفتیم چه خوب می شد اگه به جای این موزیک های جفنگ اوپس اوپسی ، یه موزیک کلاسیک پخش می شد؟
یادته چقدر همیشه پیست شلوغ پلوغ بود و پره بچه فسقلی؟
...
حالا من ازآقای کچل دارم اسکیت یاد میگیرم. انگار به برکت حضوراونه که پیست خالی از جمعیته. از درخواست من و مه رو استقبال می شه و حالا یک موزیک فولکلور روسی تو کل سالن طنین می اندازه.
انگار زمین یخی من را به خودش دعوت کرده و شرایط پذیرایی از من را هم برایم فراهم کرده.
جای تو بسیار خالی بود.

هیچ نظری موجود نیست: