شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۶

اسباب بازی

دلم برای عروسک دوران بچگی ام تنگ شده.
یک دنیا اعتماد به نفس داشتم از اینکه می دانستم تنها حامی اون تو این دنیا منم .به همه حرفهایم گوش می کرد.حتی اگر از دست مامان دلخور می شدم می توانستم باهاش درد و دل کنم .
دلم بهش گرم بود...

***
یه زرق وبرق هایی تو زندگی هست که من همیشه ازشون فاکتور می گیرم می گذارم پشت پرانتزی که توش مسائل مهم تر را جمع می زنم. تازگی ها فکر می کنم بهتره بگذارم این زرق وبرق ها مثل یک اسباب بازی کنار مسائل حیاتی تر جاری باشند..
اسباب بازی ها گاهی رنگ و آب تازه ای به دنیای آدم می دهند.
بچه ها که بزرگ میشن ، اسباب بازی هاشون هم باهاشون بزرگ میشن .

هیچ نظری موجود نیست: