کارگاه نمایشنامه نویسی گروهی به سرپرستی علی فومنی مرتضوی در دوبی در حال برگزاری است. من همراه 5 نفر دیگر در این کارگاه شرکت می کنم و از چیزهای زیادی که در مورد ادبیات نمایشی یاد می گیرم هیجان زده ام. جدای محتوا و برنامه و هدف اصلی کارگاه، گاه و بی گاه گفتگوهای ظاهرا حاشیه ای پیش می آید که هر کدام سرفصل یک گره ای است برای من که به گره های نادانسته هایم اضافه می شود و در اوقات فراقتم به دنبال جواب برای این گره ها هستم.
یکی از این مباحث، تفاوت نگاه و نقد افلاطونی و ارسطویی به مقوله شعر و هنر بود. چکیده ای از مقاله دکتر محمد طاهری در این باره به شرح زیر است :
ارسطو و افلاطون با آنكه دربارة ماهيت محاكاتي هنر، و بويژه صناعت شاعري اتّفاق نظر دارند، اما درباب نحوة تبيين اين ماهيت ونيز در مورد ارزيابي آثار هنري كاملا با يكديگر در تقابل هستند. افلاطون به اقتفاي استادش سقراط و براي برپايي عدالت در مدينه فاضله، محاكات را نوعي الهام ماوراءالطبيعي تلقيكرده و شاعران را از دريافت حقيقت اصلي، كه به زعم او در عالم مثل است، ناتوان مي بيند و آثارشان را در تضاد با خرد و اخلاق و آموزه هايشان را ماية تباهي و گمراهي جوانان مي داند؛ بدين روي هنرمندان وشاعران را در جمهوري او راهي نيست. در تقابل با نقد اخلاقي افلاطون، ارسطو نقد زيبايي شناسانه را مطرح مي نمايد و با كمرنگ كردن عنصر الهام در خلق شعر، شاعري را صناعتي با قواعد منطقي معرفي مي كند و درصدد است به روشي دست يابد تا بدان وسيله ارزش هاي زيبايي شناسي يك اثر هنري را مشخّص نمايد. از ديد ارسطو، شعر به دليل توجه به كلّيات، از تاريخ، فلسفي تر و والاتر است و خطايايي كه در بعضي از سروده هاي شاعران بزرگ ديده مي شود، از منظر زيبايي شناسي قابل توجيه است . هر دو فيلسوف متفق القولند كه شعر تأثير قابل توجهي بر روحيات افراد دارد؛ با اين تفاوت كه افلاطون اين تأثير را عامل روان پريشي وانحراف اخلاقي مي داند و آن را تحقير مي كند؛ اما ارسطو با تحسين اين تأثير ، آن راعامل مهم پالايش روان می انگارد.
فصلنامة علمی پژوهشي كاوش نامهسال سيزدهم ( 1391 )، شماره24
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر