جمعه، آذر ۰۱، ۱۳۹۲

دیروز در آخرین روز آبان، پاییز رسما رونمایی کرد. دوروز مداوم است که با صدای ضربه های قطره های باران برپنجره اتاق از خواب بیدار می شوم .  آسمان تاریک تر از روزهای دیگر است. ساعت بیولوژیکی من که به خوبی کار می کند، مدتی بود که وعده پاییز را به من داده بود . برای همین هم شب ها با بلوزشلوار گرم کن و جوراب به رخت خواب می روم و دم دمای صبح که هوا خنک است از گرمای بدنم زیر پتویم لذت می برم .
 و این حسی است که من را زنده می کند. لذت چشیدن چهارفصل . لذت از سرما لرزیدن ، لذت از گرما عرق ریختن  و حالا که نیمچه پاییزی شده است خودم را از همه پاییزها پاییزی تر می بینم .
چقدربرگ ازم ریخته است را نمی دانم ولی به شدت احساس عریانی می کنم . عریانی که بوی سبکی و سبکبالی می دهد. 

هیچ نظری موجود نیست: