جمعه، اسفند ۳۰، ۱۳۸۷

بهار

ذوق دارم .
یک حسی درونم موج می زند .
نه هوا بهاری است و نه حال ، حال و هوای عید است .
ولی من ذوق دارم .
اندازه شب های بیست و نه اسفندی که می دانستی فردا صبح مدرسه تعطیل است واین سعادت تا سیزده روز ادامه خواهد داشت و از شوق تا دیر وقت می توانستی بیدار بمانی . در انتظار تعطیلات طولانی که هیچگاه نفهمیدم به چه سرعتی می گذرد . . .
من ذوق دارم .
ذوق آب شدن یخ هایی که وجودم را فلج کرده است .
فردا که بهار می آید ، همه یخ ها به خودی خود آب شده اند .

هیچ نظری موجود نیست: