سه‌شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۷

پنج پشت و روی من

عدد پنج من پشت شیشه پنجره نشسته وپیشاپیش دنیای بیرون از پنجره ، به من سلام می کند . از وقتی این مهمان ناخوانده پشت پنجره ام سبز شده ، شب ها پرده هایم را نیمه باز رها می کنم . دیشب سایه اش روی سقف دو جا دیده می شد . یکی بالای سرم و یکی چند متر دور تر .
این عدد همیشه برایم دوست داشتنی بوده است . کلا از زمان دبستان اعداد فرد را دوست داشتم نه زوج و پنج همیشه شاخص اعداد مورد علاقه ام بوده است . هنوز پیامش را درست پشت پنجره ام نفهمیده ام . روز اول که از طرف شرکتی که من خانه را ازش اجاره کرده ام اورا پشت پنجره من کاشتند ، به مدت سه روز تلفن به دستم بود و ایمیل شکایت می فرستادم که بیایید و این برچسب لعنتی را از پشت شیشه پنجره من بردارید .
حالا انگار با هم دوست شده ایم . شب هابه سایه اش بالای سرم چشم می دوزم تا که خوابم ببرد و صبح که بیدارمی شوم اول سربلند می کنم به سمت پنجره تا که مطمئن شوم دوستم هنوز جلوی همه شهر دارد به من نگاه می کند .

هیچ نظری موجود نیست: