شنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۷

یک هفته می گذرد و تقویم رو میزی را ورق می زنم.
چشمم به یکی از عکس های ماسوله روی صفحه جدید می افتد .
کافی است چشمانم را ببندم تا بتوانم خنکی هوایش را حس کنم و برق درخشش آفتاب را روی کاه گل خانه ها ببینم .
و
حال وهوای عاشقی را دوره کنم .

هیچ نظری موجود نیست: