چهارشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۷

چندی پیش شنیدم که مادرش فوت شد و برای چندی بازگشته بود به ایران .
می دانستم چقدر غمگین است .
بعدا به گوشم رسید که در شرف ازدواج است . با همان معشوقی که سالها انتظارش را کشیده بود .
بهم گفت که بعد ازمرگ مادرش وقتی به هندوستان بازگشته ، پسرک از او خواستگاری کرده است .
صدایش پشت تلفن سرشار از شوق بود .
. . .
انگارمقدرشده که همه اتفاقات خوب بعد از یک توفان ظهور کنند .

هیچ نظری موجود نیست: