باز این ترانه ها را عشق است .
رخش سرخ باد پا را عشق است .
عشق درگیر غروب درد است ،
باز هم طلوع ما را عشق است .
آی از خانه زخم و گریه ،
غربت بغض گشا را عشق است .
آی از آب و هوای بی عشق ،
بادبان ناخدا را عشق است .
اهل بی مرز ترین دریا باش
آی اهل همه جارا عشق است .
از غزل باختگان می ترسم ،
شعرهای بی هوا را عشق است .
ای قشنگ سازها ، آوازها
روزهای بی عزا را عشق است .
رخش سرخ باد پا را عشق است .
عشق درگیر غروب درد است ،
باز هم طلوع ما را عشق است .
آی از خانه زخم و گریه ،
غربت بغض گشا را عشق است .
آی از آب و هوای بی عشق ،
بادبان ناخدا را عشق است .
اهل بی مرز ترین دریا باش
آی اهل همه جارا عشق است .
از غزل باختگان می ترسم ،
شعرهای بی هوا را عشق است .
ای قشنگ سازها ، آوازها
روزهای بی عزا را عشق است .
شهریار قنبری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر