یک شوق و هیجان خاصی این روزها دارم . این حس و حال از 25 خرداد امسال بعد از انتخابات یازدهم و انتخاب آقای روحانی شروع شد . این روزها هم با خبرهای خوب تشدید شده است . وقتی شنیدم که خانم نسرین ستوده و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی آزاد شدند . وقتی قیمت دلار تدریجی کم شد . وقتی رفتم تهران و آثار هنری هنرمندان در مغازه ها به چشمم آمد وقتی شنیدم پرونده ستار بهشتی به حرکت افتاده وهزاران چیز بزرگ و کوچک دیگر...
وقتی تو تلویزیون بی صدای سالن غذاخوری دفتر کارم صحنه ورود آقای روحانی به کنفرانس سازمان ملل در نیویورک را دیدم ، بعد از 8 سال یک حس خالی از خشونت از دیدن مرد اول سیاسی ایران داشتم و یا بهتر بگویم حس خوبی از دیدنش داشتم . این روزها اخبار ایران بسیار داغ است و نسیم نویدبخشی از آن می رسد . با انکه به طور اتوماتیک نمی توانم خوش بین باشم ولی این تغییر بسیار به دلم خوش آمده است .
دیروز مصاحبه آقای جواد ظریف را در شبکه ای بی سی نگاه کردم . چه هیجان زده شدم از شنیدن صحبت هایی که به نظرم دور از جانبداری و تعصبات بود . شنیدن حرف حساب با لحنی متفاوت از ادبیات دیپلماتیک متداول سیاست ایران با زبانی شفاف برای همه دنیا دلم را خنک کرد .
این بار که به ایران رفتم ، مردم شادتر بودند . شاید در مقیاس عملی و عینی چیز زیادی نسبت به 7 ماه گذشته فرق نکرده بود. ولی مردم امیدوار بودند .
این امید برای بشریت غنیمتی است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر