چهارشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۷

یک نردبان چوبی لق لقی ،
یا یک پلکان سنگی استوار .
هیچ فرقی نمی کند برای من . . .
من فقط پایم را می گذارم روی پله ها و محکم قدم هایم را برمی دارم ،
مهم نیست ،
اگر پشت سرم نردبان واژگون شود ، که هیچ کسی نتواند دنبالم بیاید ،
یا تا ابد پلکان بماند و قدم ها بر سرش کوبیده شود .
و من برنخواهم گشت ، حتی برای نیم نگاهی . . .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خوب می فهمم اینو