پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۲

به یاد مهندس هادی

ویندوز لپ تاپ پیزوری ام را عوض کردم. حالا وقتی یه صفحه باز می کنم دیگه جونش بالا نمی آد.  نمی دونم چند ماه طول کشید این تعلیق و عقب انداختن و دست دست کردن های وسواسی اجباری ام تا اینکه به خودم بیام و قبول کنم که دیگه دستگاه کار نمی کنه و باید یه  دستی به سروگوشش بکشم . خیلی طول کشید، خیلی . و درتمام این مدت خودم را با دست و پنجه نرم کردن با یه   فضای مریض ویروس گرفته شکنجه دادم،
و لذت بردم !
 الان نسبتا همه چی مرتبه . نرم افزارها نصب شده و میشه مثل آدم با دستگاه کار کرد .
پس زمینه دسکتاپ رو یه صفحه سفید خالی گذاشتم . نگاه کردن به این صفحه خالی حالم رو جا میاره . 
ولی خوب خونه تکونی به همین جا ختم نمی شه ! همه بک آپ هایی که قبل از فرمت کردن گرفتم باید دوباره سرجاهاش کپی بشه . اما داستان وسواس های من همچنان ادامه داره.

هر فولدری که باز میشه یه فصل جدید از یه داستان قدیمی رو برام باز می کنه . عکس ها و موزیک ها نسبتا مرتبند . مدارک پورتفولیو را چک می کنم. چشمم می خوره به آرشیوی که از پورتفولیوی تعدادی از دوستان و معماران دارم و توی اونها فولدر مهندس میرمیران بهم چشمک می زنه . مجموعه ای از اسکیس های مهندس هادی، چندتایی از دست خط ها و یادداشت هاش . یادمه اینها رو حوالی سال 84 تو دفتر نقش جهان از این گوشه و کنار پیدا می کردم و برای خودم آرشیو می کردم . 
 ورق می زنم ، می خونم و به کروکی ها خیره می شم . حیف که کم تونستم این معمار را بشناسم . حیف که کم ازش چیز یاد گرفتم . ولی به انصاف اقرار می کنم که پایه و اساس هرآنچه از معماری به معنای مجرد و اخص کلمه می دونم تو دفتر نقش جهان شکل گرفت .  

 حالا منم و پس زمینه سفید مونیتور ، 
 یاد مرگ و نیستی و هیچی رو مزه مزه می کنم ،
و به رد پای قدم هایی که از این به بعد برمی دارم فکر می کنم  .


                                                        سید هادی میرمیران 

هیچ نظری موجود نیست: