دوشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۸

می خواستم خوش قول باشم وبرای وجدانم آدم مسئولیت پذیری باشم و به موقع بر گردم سرکار چون فکر می کردم به وجودم احتیاج هست ! گاهی اوقات این ملاحظه کاری هام بد جوری کار دستم می ده و پیش خودم می گم حالا که نتیجه یکی شده کاش یه کم دودوزه ، بازی رو به نفع خودم جلو برده بودم !

الان 10 ساعته که تو فرودگاه امام معطل نقص فنی هواپیمای ایران ایرم . از صبح تا به حال یک ساعت به یک ساعت پرواز را تمدید کردند و وعده سر خرمن دادند . بالاخره قراره به جای 7 صبح ساعت 4:30 بعد ازظهر بپریم بریم سر کار و زندگی مون . امروز تولدم هم هست . ایمیل هامو که چک می کنم می بینم دوستان به برکت فیس بوک برام پیام های تبریک و تسلیت رو میفرستن . اما نمی دونن که اینجا من تو فرودگاه امام با یه آنتی فیلتر پرپری هر چی سعی کنم نمی تونم از خجالتشون در بیام . اگه امروز بی خیال خوش قولی و معرفت می شدم ، شاید مامان از اینکه یک روز بیشتر پیشش می موندم خوشحال می موند، مطمئنا روزتولدم تو فرودگاه از سرما یخ نمی زدم . شاید هم الان تو راه پیمایی عاشورا وسط میدون امام حسین شهید شده بودم !

از همه برام جالب تر اینه که کاملا بی خیالم و بی حس . برای خودم ارزوی بهترین ها رو دارم و امیدوارم که در سال آینده به همه آرزوهام برسم و در کمال شادی و سلامتی کنار دوستان و خانواده گرامی تولدم را جشن بگیرم !

از این حرف ها که بگذریم ، عجب این زندگی شخم است ها ! والا . . .

هیچ نظری موجود نیست: