چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۸

دوره می کنیم تاریخ پر درد را

روزگاران امروز شاید از خیلی جوانب شباهت بسیاری با روزگارانی در صد سال پیش داشته باشد . دورانی که مردم ایران برای مشروطیت ایران جنگیدند ، پیروز شدند ، به خاک و خون کشیده شدند و دوباره خفه شدند و دوباره جنگیدند و . . .
و این داستان ادامه دارد . انگار ما درون یک جریان تناوبی بالا و پایین می رویم ...
اینجا چند سطر از کتاب کسروی و تاریخ مشروطه را آورده ام که خواندنش با اینکه اندوه بار است ولی خالی از لطف نیست :

در دوره ای که کسروی کتاب تاریخ مشروطه ایران را می نوشت ، باید با دشواریهای که بر محیط تاریخ نگاری ایران سایه انداخته بود ، دست وپنجه نرم می کرد . ایرانیان ، حتی روشنفکران ، به این توهم گرفتار بودند که وقوع هر پدیده اجتماعی را در میهن خود به بیگانگان - به خصوص انگلستان - نسبت می دادند . چنانکه درباره مشروطیت هم می گفتند : " چیزی بود که دیگران پیش آورده بودند و خودشان هم برداشتند ." این افراد دیگر نیازی به شناخت ریشه های مشروطیت نمی دیدند. در نظام فکری آنها " نقشه انگلیس جانشین هر نوع تحلیل تاریخی می شد.
کسروی منشا مشروطیت را بیداری ایرانیان می دانست . بیداری در اینجا به معنی وقوف به عقب ماندگی و ضعف در برابر اروپاییان ، و اعتراض به حکومت استبداد است . 1

کسروی و تاریخ مشروطه ایران ، سهراب یزدانی ، ص 45و46

سه‌شنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۸

دوش به دوش

امروز صبح کنار ده ها نفر ایرانی دیگر جلو کنسولگری ایران تو دبی ایستادم .
جمعیت انرژی فوق العاده ای داشت .همه نوع ایرانی پیدا می شد : خیلی این وری ، خیلی اون وری . چندین ایرانی - اماراتی هم دیدم که با ابای عربی آمده بودند . شاید آخرین باری که با جمع شعار داده بودم ، دوران دبیرستان و یا راهنمایی بود ، آن هم سر صف به زور ناظم . امروز تو جمع ایرانی ها تو فضای خارج از ایران طنین الله اکبر من را به حق بسیار تحت تاثیر قرار داد .
جمع انرژی فوق العاده ای داشت .
این ها روهمه نوشتم که یه چیز بگویم . یک لحظه خودم را گذاشتم جای میرحسین موسوی ، مابین جمعیت چندین هزار نفری و یا بیشتر . یه لحظاتی را تو فیلم دیدم که همه با هم یکصدا او را صدا می زنند ، به اسم کوچک :
میر حسین ، میر حسین ، میر حسین
می دونم آدم باید اصالت زیاد و ظرفیت بالایی داشته باشد تا در برابر این همه ابراز احساسات خودجوش مردم خودش را گم نکند .
این انرژی جمع ، با نواهایی که از دل هایشان بر می آید اما قدرتی دارد بی نظیر. . .



پنجشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۸

تبریک

من فردا بیست و دوم خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت به آقای میرحسین موسوی رای می دهم .

من به این انتخابات بسیار خوش بین هستم . البته نه تنها به نتیجه اش ، بلکه مهم تر از آن به وجود این موج که تمام ایران را لرزانده است ، جدا از اینکه چه رنگی باشد ، سبز و یا به هر رنگی که آنرا رنگ می کنند .
خوش بینم چرا که در خارج از ایران شاهد تاثیر عمیق این موج بر جوانان و یا نوجوانانی هستم که بر خلاف انتظار من بسیار نسبت به آینده کشورشان نگران شده اند . منی که گاه و بی گاه از مهاجرت زود هنگام برادر هجده ساله ام به خارج از کشور احساس نگرانی می کردم - چرا که نگران عدم مسئولیت پذیری او نسبت به ایران بودم - این روزها شاهد بحث مداوم او و هم نوعان او بوده ام که چگونه هشیارانه دولت های قبل را نقد می کنند و به امید آینده ای بهتری برای ایران به این موج دامن می زنند .
شاید این شور و شوق چندی دیگر فروکش کند ،
شاید نتیجه انتخابات پیروزی میرحسین باشد و یا نباشد ،

من به ایران و به همه هواداران اصلاحات آینده ایران تبریک می گویم .